۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۶۵

از آن چون آب در گلها بود آهسته رفتارش
که می ترسد بریزد آب و رنگ از حسن سرشارش

کشد مجنون ما پای طلب در دامن دشتی
که دارد شوخی مژگان لیلی هر سر خارش

ریاضت شاهد اعمال هر کس را بیاراید
گداز دل نهد آیینه پیش حسن کردارش

درستی جوی در کار دل از فیض شکست دل
شکستن در حقیقت خانهٔ دل راست معمارش

ز حق مگذر بریدن سخت دشوار است ای ناصح
ز کافر کیش شوخی کز رگ جان است زنارش

نبیند از شکست خانهٔ تن هیچکس نقصان
که باشد گنجها جویا، نهان در زیر دیوارش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.