هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و نبود معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که بدون او حتی لذت‌های ساده مانند نوشیدن باده یا دیدن بهار نیز برایش بی‌معناست. او از اضطراب درونی و درد عشق شکایت دارد و احساس می‌کند در دنیایی ناامن و پر از رنج زندگی می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۷۲

رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم
چون غنچهٔ حباب شکفتن نسازدم

از اضطراب، عقدهٔ دل سخت تر شود
ای وای چون کنم که طپیدن نسازدم

بوی بهار، بیش کند سوز عشق را
در کوچه باغ زلف دویدن نسازدم

سرپنجهٔ مرا به گریان خصومت است
چون دشت غیر شقهٔ دامن نسازدم

پرورده است عشق دلم را به اشک و آه
آب و هوای وادی ایمن نسازدم

جویا بس است آب حیات آبرو مرا
منت ز یار و دوست چو دشمن نسازدم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.