۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷۲

رفتی و بی تو باده کشیدن نسازدم
چون غنچهٔ حباب شکفتن نسازدم

از اضطراب، عقدهٔ دل سخت تر شود
ای وای چون کنم که طپیدن نسازدم

بوی بهار، بیش کند سوز عشق را
در کوچه باغ زلف دویدن نسازدم

سرپنجهٔ مرا به گریان خصومت است
چون دشت غیر شقهٔ دامن نسازدم

پرورده است عشق دلم را به اشک و آه
آب و هوای وادی ایمن نسازدم

جویا بس است آب حیات آبرو مرا
منت ز یار و دوست چو دشمن نسازدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.