۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵۸

تا خزان آمد گل کامی نچیدیم از چمن
غنچه تا نشکفت روی دل ندیدیم از چمن

رنگ گل در چشم ما از بو سبک جولانتر است
تا حدیث بی ثباتیها شنیدیم از چمن

نسخهٔ اوراق گل را بارها گردیده ایم
معنی بی اعتباری را رسیدیم از چمن

ناز بی اندازه را طاقت ندارد وحشتم
ما ز شور نالهٔ بلبل رمیدیم از چمن

در گلستان گرچه هر گل را جدا کیفیت است
ما پریشان خاطران سنبل گزیدیم از چمن

چهره شد با نونال ما گلشن از سرکشی
ما مگر امروز جویا کم کشیدیم از چمن؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.