۱۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶۴

بوسی ز کنج لعل لبش انتخاب کن
خود را به آن نگار مصاحب شراب کن

بسیار بسته است ز حسن صفا به خویش
آیینه را به آتش رخسار آب کن

بشکن به چهره دستی می گوشهٔ نقاب
خون جگر به جام مه و آفتاب کن

بی طاقتی بس است ترا بال و پر چو موج
آسودگی مجوی دلا اضطراب کن

می بر زبان ز صحبت دونان فتاده است
زنهار از مصاحب بد اجتناب کن

این عقده ها که در دلم افکنده ای به ناز
ظالم به کار طرهٔ پرپیچ و تاب کن

شیرازه تا نباخته مجموعهٔ وجود
بشکن ز غم دلت، ورقی انتخاب کن

جویا مرا ز من به نمک چش گرفته است
حسن برشتهٔ دل مردم کباب کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.