۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶۶

غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن
باده بستان از کفش در کاسهٔ اغیار کن

آمد و رفت نفس پیوسته در سوهانگری است
چند بی اندامی ای دل، خویش را هموار کمن

جام طاقت را که در هجر تو پرخون دل است
از شراب رنگ و بو چون گل بیا سرشار کن

سوختی چون در غم او، شکوه کافر نعمتی است
داغهای سینه را مهر لب اظهار کن

العطش زن گشته سرتا پا وجودم ساقیا
این سفال تشنه لب را رشحه ای در کار کن

از تبسم ریز در پیمانه ام صاف مراد
باده در جام من و خون در دل اغیار کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.