هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دلسوزی خود سخن میگوید. او از تغییرات رفتار معشوق و ناپایداری او شکایت دارد و گاهی او را شیرین و گاهی تلخ توصیف میکند. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق نیز یاد میکند و در نهایت از درد عشق و نادیده گرفته شدن توسط معشوق مینالد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارههای بهکار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.
مستزاد
چون شاخ گل آنروز که در خانه زینی
آشوب جهانی
و امروز که چون سرو سهی بزم نشینی
آشوب نشانی
گه با من دلسوخته شیرین تری از شهد
گه تلخ تر از زهر
فریاد ز دست تو که یک لحظه چنینی
یک لحظه چنانی
شیرین بلطافت شد اگر خسرو خوبان
لیلی بملاحت
ایکان ملاحت تو سرا پا همه اینی
ورزرخ همه آنی
دیروز که در بند وفا بودی و یاری
می بود بدستت
امروز که در قصد هلاکم به کمینی
با تیر و کمانی
با قد چو سرو و گل رخسار و لب لعل
ایساقی جانبخش
خورشید بلند اختری و ماه زمینی
عیسی زمانی
خواهی که دهد ساقی جان ساغر نوشت
بر خلق مزن نیش
کز باغ مکافات گل و لاله نچینی
گر خار نشانی
آسوده درونی و غم من بتو اهلی
هر چند بگوید
تا درد دلی کز تو مرا هست نه بینی
بالله که ندانی
آشوب جهانی
و امروز که چون سرو سهی بزم نشینی
آشوب نشانی
گه با من دلسوخته شیرین تری از شهد
گه تلخ تر از زهر
فریاد ز دست تو که یک لحظه چنینی
یک لحظه چنانی
شیرین بلطافت شد اگر خسرو خوبان
لیلی بملاحت
ایکان ملاحت تو سرا پا همه اینی
ورزرخ همه آنی
دیروز که در بند وفا بودی و یاری
می بود بدستت
امروز که در قصد هلاکم به کمینی
با تیر و کمانی
با قد چو سرو و گل رخسار و لب لعل
ایساقی جانبخش
خورشید بلند اختری و ماه زمینی
عیسی زمانی
خواهی که دهد ساقی جان ساغر نوشت
بر خلق مزن نیش
کز باغ مکافات گل و لاله نچینی
گر خار نشانی
آسوده درونی و غم من بتو اهلی
هر چند بگوید
تا درد دلی کز تو مرا هست نه بینی
بالله که ندانی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: مستزاد
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:مخمس
گوهر بعدی:رباعی مستزاد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.