۱۳۸ بار خوانده شده

بخش ۲۴ - رفتن جم بگوی بازی و افتادن از اسب و هلاک شدن

ساقی ازین چنبر غم داد داد
کشت بس آزاده و کم داد داد

بر سر ما تا مه و گردون بود
سوزد ازو گر شه و گردون بود

روزی از آسایش آن خوش هوا
خاطر جم را تک ابرش هوا

خورد دو جام می گلبو زدن
جانب میدان شده در گوزدن

بر سر گردون تک ابرش رساند
گوزد و بر تارک ابرش رساند

زان سر چوگان شده گو شهر شهر
چون مه نوز ابروی او شهر شهر

یکدم از او چون دم بیهوده گوی
از خم چوگان نشد آسوده گوی

تاخته اسب از حد چین تاختن
مرگ هم آماده بر این تاختن

رد شد از اسب آنمه و خون خورد و مرد
ساغر جم گشت از آن خرد و مرد

سیلی مرگ آنهمه اسباب خورد
زیروی از خون وی اسب آب خورد

خورد شد از حادثه آن جام جم
مرد وشد این عاقبت انجام جم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۳ - رسیدن نامه جم به گل و نامه نوشتن او و دایه را در میان داشتن
گوهر بعدی:بخش ۲۵ - رفتن گل در آتش و سوختن با نعش جم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.