هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، توصیفی زیبا از معشوق و تأثیر عمیق او بر شاعر است. شاعر از زیباییهای معشوق مانند چشمها، خط خوش و رخسارش سخن میگوید و بیان میکند که چگونه عشق و شوق معشوق، دلها را سرمست و آغشته به غم میکند. همچنین، شاعر از درد عشق و پیمانشکنی معشوق شکایت میکند و در نهایت، به احسانهای معشوق اشاره میکند که دل او را غرق خجالت کرده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'درد تو' و 'غم جانها' ممکن است نیاز به بلوغ عاطفی برای درک کامل داشته باشند.
شمارهٔ ۳۵
ای چشم تو در شوخی سر فتنه دورانها
خط خوش و رخسارت رشک گل و ریحانها
از نرگس مخمورت وز زلف پریشانت
سرمست صفا دلها، آغشته غم جانها
گفتم که: نکو دانم وصف دهنت، گفتا:
در قصه جان ماندی، با دعوی عرفانها
در مسجد و می خانه هر جا که روم بینم
از درد تو زاریها وز شوق تو افغانها
گفتی: همه تیر خود بر جان تو اندازم
ای عهد شکن، باری، کو آنهمه پیمانها؟
از غایت مشتاقی باشد دل و جانم را
با جور تو راحتها، با درد تو درمانها
شوق تو ز جان من گر می طلبی شاید
چون گنج طلب کردن رسمست رویرانها
گفتی: دل قاسم را از جور بسوزانم
دل غرق خجالت شد از کثرت احسانها
خط خوش و رخسارت رشک گل و ریحانها
از نرگس مخمورت وز زلف پریشانت
سرمست صفا دلها، آغشته غم جانها
گفتم که: نکو دانم وصف دهنت، گفتا:
در قصه جان ماندی، با دعوی عرفانها
در مسجد و می خانه هر جا که روم بینم
از درد تو زاریها وز شوق تو افغانها
گفتی: همه تیر خود بر جان تو اندازم
ای عهد شکن، باری، کو آنهمه پیمانها؟
از غایت مشتاقی باشد دل و جانم را
با جور تو راحتها، با درد تو درمانها
شوق تو ز جان من گر می طلبی شاید
چون گنج طلب کردن رسمست رویرانها
گفتی: دل قاسم را از جور بسوزانم
دل غرق خجالت شد از کثرت احسانها
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.