۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶

اگر در مغز، اگر در پوست یارست
بهرجایی که هست آن یار غارست

ترا، گر روی دل با روی حق نیست
بهر رو از همه رو شرمسارست

دلا، گر عاشقی بگذار و بگذر
که عاقل در میان گیر و دارست

اگر تو نقش خوانی، نقش بر خوان
همه عالم پر از نقش و نگارست

مگو اسرار حق با نفس جاهل
که نه اهل نظر اهل نظارست

ز خود بیرون مرو، تا گم نگردی
که آن یار گرامی در دیارست

مرا هرکس که بیند مست گوید
که: قاسم مست چشم پرخمارست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.