هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از گم‌کردن راه، عشق و حسرت، و انتظار وصال معشوق سخن می‌گوید. او از بی‌قراری و سوزش دل، و نیز از بی‌توجهی معشوق به بیدلان شکایت دارد. در پایان، شاعر از معشوق می‌خواهد که پیش از آن‌که دلش سیاه شود، به او نظر لطف کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۵۷۷

گم کرده ایم راه و ندانیم پیشگاه
زان سو ترک رویم، کزان سو ترست راه

شب تا سحر ز گریه ما هیچ کس نخفت
تا روی دل فروز تو دیدیم صبح گاه

مستان جام عشق تو بودند جان و دل
پیش از بنای مدرسه و رسم خانقاه

خواهی که قرب یابی در حضرت وصال
از مابغیر حضرت ما مقصدی مخواه

جانم بسوخت ز آتش حسرت که آن صنم
بر بیدلان گذشت و نکرد این طرف نگاه

دی می گذشت، جمله جهان پر نفیر شد
از سوز عشق، بس که برآمد فغان و آه

بر جان قاسمی نظری کن، ز راه لطف
زان پیشتر که آینه دل شود سیاه
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.