۲۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰۹

ای دل عشاق را بروی تو شادی
غایت مقصود و منتهای مرادی

در دلم آتش نهاده ای، چه توان گفت؟
هرچه نهادی بجای خویش نهادی

آتش عشق تو بود بادی دولت
باد روانم فدای آتش بادی!

دولت وصل ارچه بس عظیم بلندست
از تو توان خواستن، که شاه جوادی

جمله ذرات مست نور تجلیست
تا تو ز خورشید حسن پرده گشادی

زلف ترا هر که یافت ضال و مضل شد
روی ترا هر که دید مهدی و هادی

قاسم، ازین می بخود میا، که دریغست
جانب محنت شدن ز معدن شادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.