۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸

گفتم: ای جان، ز درم باز آیی
گفت: دلدار که می بازایی

گفتمش: عاشق مسکین توام
گفت: خا دانه وزم بین شایی

گفتمش: خیره مراجی خودی
خنده زد گفت: لجورستانی

گفتمش: رو بنما، گفت بناز:
کین گدا را بین هوس باشایی

خبر آمو که عجب لاوم من
گفتمش: لاوه بکن، خوش لایی

همه جای روی تو بیند قاسم
وس عجب نی که ببو هرجایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.