هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن گفت‌وگویی بین یک صوفی و یک درویش در مورد دیدن خداوند در طبیعت و درون خود مطرح می‌شود. صوفی به درویش توصیه می‌کند که به جای نگاه کردن به گل‌ها، به درون خود بنگرد تا حقیقت را بیابد. درویش در پاسخ بیان می‌کند که همه ذرات جهان آینه‌ای از خداوند هستند و می‌توان او را در همه چیز، حتی در گل‌ها، دید. شعر با تأکید بر اسرار شرع و نیاز به درک عمیق پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مبانی عرفان اسلامی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

بخش ۲۲ - حکایت

داشتم یاری که مرد مرد بود
شیخ و دانشمند و صاحب درد بود

گفت با من قصه ای در باب دل
از «رویم » آن سید ارباب دل

کان بزرگ دین بایام بهار
بود در سیری میان مرغزار

دید درویشی سراندر جیب دلق
غرق بحر نیستی، فارق ز خلق

گفت صوفی:سر بر آور، گل ببین
در جوابش گفت مرد راه دین :

سر فرو بر، در درون دل نگر
تا بکی در رنگ و بو بردن بسر؟

هر که شد مستغرق دیدار دوست
خاطرش را کی مجال رنگ و بوست؟

چون نظر در گل کنی،ای خرده دان
صانع خود را توان دیدن عیان

صنع بینی،گر کنی در گل نظر
سر فرو بر،سر فرو،در دل نگر

صد هزاران رحمت حق بر روان
خوب گفتست این سخن،نعم البیان

لیک در گل نیز بتوان دید دوست
جمله ذرات جهان مرآت اوست

یاسمن را از غمش پا در گلست
لاله زار از درد او خون دردلست

گر نبودی رنگ او در لاله زار
کی زدی بلبل در آنجا ناله زار؟

در همه گلزار رنگ وبوی اوست
او منزه از صفات رنگ و بوست

بیش از این گفتن ندارم زهره ای
داند آن کس را که باشد بهره ای

در میان گل ار نباشد،ناگهان
در کف پایت خلد خار گمان

محض اسرارست شرع مصطفا
چین ابرو زین سخن باشد خطا

«لانسلم » گر زنی بر کار من
خوش خوشی سر را برآن دیوار زن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۱ - حکایت در معرفت قلب
گوهر بعدی:بخش ۲۳ - فی معرفة العشق و العقل و ادبارهما
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.