هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از آتش عشق و سوختن در آن می‌نالد و از ظرافت‌های معشوق که او را سوزانده است شکایت دارد. او در حیرت است که چرا معشوق او را این‌گونه سوزانده و در عین حال، از یاد او گداخته می‌شود. شعر ترکیبی از احساسات عمیق عاشقانه، درد هجران، و ستایش معشوق است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۴۸

گل گل شکفتی از می و افروختی مرا
افروختی ز باده چها سوختی مرا

نه مست و نه خمار نه هجران و نه وصال
حیرت گدازدم که چرا سوختی مرا

باج ظرافت از همه گلرخان بگیر
آتش زدی چمن چمن افروختی مرا

هم جبهه بهارم و هم سجده خزان
این شیوه ها برای چه آموختی مرا

داد از ستم ظریفی بیداد داد داد!
آتش به دیگری زدی و سوختی مرا

من سینه صاف و چرخ ستمگر کجا برم
این ناله ها که در جگر اندوختی مرا

غیری نبود غیر من و تو به جان تو
در مکتبی که درس دل آموختی مرا

درآتش ار گداخته گردم به یاد تو
باور مکن هنوز که واسوختی مرا

از خجلت شکایت و شکرش کجا روم
پیدا نه حاصلی که تو اندوختی مرا

آتش سلم خرند ز خاکسترم هنوز
از شوخیی که روز ازل سوختی مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.