هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه فراوان خود می‌گوید که باعث شده روزگارش تیره و تار شود. او از عشق و انتظار کشیدن سخن می‌گوید و به خاکسپاری عمر ابد در راه معشوق اشاره می‌کند. همچنین، از روشن کردن چراغ‌های فال و شررهای دلش می‌گوید و اینکه از بهار و گل‌هایش یاد می‌کند. در پایان، آرزوی شراره‌های زندگی به جای گرد و غبار بر تربتش را دارد.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و وجود غم و اندوه در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۱۰۵

گردون ز بسکه برد غمت در دیارها
از روز من گرفت سبق روزگارها

عمر ابد به خاک درت جان سپرد و گفت
مشت غبار رهگذر انتظارها

کردم زیاد روی تو روشن چراغ فال
از پرتو دلم شررستان غبارها؟

جوش بهار بگسلد از هم که از رخت
گل می زنیم بر سر لیل و نهارها

بر تربتم فشانی اگر آب زندگی
خیزد به جای گرد زخاکم شرارها
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.