۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۱

گر آن دیر آشنا بیگانه مست است
خوشم کاین بیخبر دیوانه مست است

به یاد چشم او جامی کشیدم
در و دیوار این کاشانه مست است

دل دیوانه از چشم تو شد مست
که بد مست از گل پیمانه مست است

نگاه گرم او در خواب دیده
اگر گوید اسیر افسانه مست است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.