۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۴

گلستان شرم و گلزار حیا آورده است
هر تغافل صد نگاه آشنا آورده است

جنگش از صلح آشناتر صلحش از جنگ آه آه
اینقدر شوخی ندانم از کجا آورده است

بنده رویش توان شد تندی خویش نگر
قاصد ما نامه را رو بر قفا آورده است

ای که می پرسی چرا سیلاب خون شدگریه ات
تیر او بر دل نمی دانی چها آورده است

چاک از دلها به دلها می دود چون رازها
از سر کویش گلی باد صبا آورده است

توبه گر صد ساله باشد می توان می خورد اسیر
ساقی تکلیف پیغام هوا آورده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.