هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و ناامیدی در عشق و وفاداری سخن می‌گوید. شاعر از شکست در عشق، بی‌وفایی معشوق، و رنج‌های ناشی از آن می‌نالد. همچنین، به مفاهیمی مانند ثبات، حیرت، و تسلیم در برابر تقدیر اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی موجود در شعر، مانند شکست در عشق، حیرت از تقدیر، و ناامیدی، برای درک و ارتباط بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'شراب عشق' و 'کباب بتان' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۱۴

ز حرف دوست اگر کار من نرفت از دست
ز دست رفتم و دست سخن نرفت از دست

گل بهار وفا ساخت زخم تیشه خویش
به حیرتم که چرا کوهکن نرفت از دست

ثبات کامل دیر وفای کو این است
غبار شد صنم و برهمن نرفت از دست

شراب عشق بتان را کباب می بایست
کسی زبیم جگر سوختن نرفت از دست

حسنا نبسته مگر گل تعجبی دارم
که دید دشمن و رنگ چمن نرفت از دست

خیال گرد رهت گرد در چمن شده است
اسیر از سمن و یاسمن نرفت از دست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.