۱۳۷ بار خوانده شده
شوق روزی که پی چاک گریبان می گشت
عمرها بود که مجنون تو عریان می گشت
یاد معماری مجنون که ز خاکستر دل
رنگ هر خانه که می ریخت بیابان می گشت
گردش چشم تو روزی که شکارم می کرد
تا چها در دلت ای زود پشیمان می گشت
ناله را با نفس سوخته بنواخته بود
که نیستان چقدر بی سر و سامان می گشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
عمرها بود که مجنون تو عریان می گشت
یاد معماری مجنون که ز خاکستر دل
رنگ هر خانه که می ریخت بیابان می گشت
گردش چشم تو روزی که شکارم می کرد
تا چها در دلت ای زود پشیمان می گشت
ناله را با نفس سوخته بنواخته بود
که نیستان چقدر بی سر و سامان می گشت
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.