۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۲

کسی که داغ جنونش طراز سر باشد
به هر کجا که رود نور در نظر باشد

ز خاکساری آن مرغ گل کند پرواز
که سایه قفسش نقش بال و پر باشد

به جان رشک خدایا که قاصد ما را
جواب نامه فراموشی خبر باشد

خبر ز یار گرفتن کجا اسیر کجا
همین بس است که از خویش بیخبر باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.