۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۳

گل گرفتار نقش بالینش
صبح دل چاک خواب شیرینش

در ره کفر و دین غبار شدم
پی نبردم به دین و آیینش

گر ز قتلم هنوز راضی نیست
مرغ روحم شکار شاهینش

سخن آهسته تر ز حسرتیان
برده فرهاد خواب شیرینش

شکوه ای از کسی ندارد اسیر
سینه صافی است حاصل کینش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.