هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلتنگی سخن میگوید، از بیتوجهی معشوق شکایت دارد و آرزوی وصال و انتقام از این بیمهری را دارد. او از روزگار و بخت خود نالیده و امید به تغییر سرنوشت دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۷۰۱
گر از تو بشنویم جواب سلام خویش
بالای آفتاب نویسیم نام خویش
یک ره نظر به حال دل ما نمی کنی
افتاده است مرغ نگاهت به دام خویش
تا چند چون صبا ز خود افسردگی کشم
جوشی چو غنچه می زنم آخر به کام خویش
عمری گذشت و قرب نگاهی نیافتم
آن طالعم کجاست که خوانی غلام خویش
خواهم اسیر اینقدر از بخت همرهی
کز همزبان یار کشم انتقام خویش
بالای آفتاب نویسیم نام خویش
یک ره نظر به حال دل ما نمی کنی
افتاده است مرغ نگاهت به دام خویش
تا چند چون صبا ز خود افسردگی کشم
جوشی چو غنچه می زنم آخر به کام خویش
عمری گذشت و قرب نگاهی نیافتم
آن طالعم کجاست که خوانی غلام خویش
خواهم اسیر اینقدر از بخت همرهی
کز همزبان یار کشم انتقام خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.