هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق، دل‌سردی از زندگی و تبدیل شدن به فردی بیزار از خود و عمرش سخن می‌گوید. همچنین، به تأثیر نگاه معشوق و بیداری ناشی از آن اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر از دوگانگی درونی و تحول خود از یک اسیر عشق به فردی متحول شده می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی پیچیده مانند عشق نافرجام، رنج‌های روحی و تحول درونی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آنان سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۷۳۸

به کویش در لباس بوالهوس بسیار گردیدم
نمی دانم چرا شایسته آزار گردیدم

ز دل هم بر سر سودای او قطع نظر کردم
چه گویم از خود و از عمر خود بیزار گردیدم

گذشت آنها که شور مستیم یاد نگاهی بود
می بی التفاتی شور شد هشیار گردیدم

زصد سرچشمه خاموشیم سیراب نتوان کرد
چو آتش سوختم تا تشنه اظهار گردیدم

ندارم از تغافل شکوه ای از سرگرانی هم
نگاهش خواب مستی داشت من بیدار گردیدم

به هر زخم دل بیکار عمری کارها دارم
نپنداری که از ترک غمت هشیار گردیدم

نگاه پاک از گرد هوسها دورتر می گشت
دو گام از خویش پیش افتادم و اغیار گردیدم

حیا عیب و ادب ننگ و خموشی کفر می بوده است
همه تن دیده گشتم سرمه گفتار گردیدم

اسیر از کعبه و بتخانه در خواه و نگاهی کن
که من پر منفعل از سبحه و زنار گردیدم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.