۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۱

ز خاک اهل دل بوی وفایی می توان بردن
به هر دلبستگی مشکل گشایی می توان بردن

دل خونگرم من آیینه گبر و مسلمان است
ز خضر سینه صافی ره به جایی می توان بردن

بیابان عدم یک منزل نزدیک عرفان است
ز راه بی نشانی ره به جایی می توان بردن

به دام خاکساری همچو نقش پا سری دارم
به گردون از غبارم توتیایی می توان بردن

ندانم با که داری آشنایی اینقدر دانم
که هر جا می روی از من دعایی می توان بردن

مشو غافل اسیر از یاد آهوی نگاه او
کز آن بیگانه بوی آشنایی می توان بردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.