هوش مصنوعی:
شاعر از عشق و جذبههای آن سخن میگوید و بیان میکند که معشوق او را در نگاه خود اسیر کرده و در هر کجا که میرود، سر راهش قرار گرفته است. او حتی در روز محشر نیز به عشق خود پایبند است و خونهایی که خورده را گواه میگیرد. عشق او هم مسجد و هم میخانه را تحت تأثیر قرار داده و گاهی با راه و گاهی با نگاه او را درگیر کرده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند 'خونها که خورده است' و تضاد بین مسجد و میخانه ممکن است نیاز به بلوغ فکری بیشتری داشته باشد.
شمارهٔ ۱۱۳
مژگان او به دام نگاهم گرفته است
هرجا که می روم سر راهم گرفته است
آیم به کار دل همه گر روز محشر است
خونها که خورده است گواهم گرفته است
عشق خجل ز مسجد و میخانه کرده است
گاهی به راه و گه به نگاهم گرفته است
هرجا که می روم سر راهم گرفته است
آیم به کار دل همه گر روز محشر است
خونها که خورده است گواهم گرفته است
عشق خجل ز مسجد و میخانه کرده است
گاهی به راه و گه به نگاهم گرفته است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.