۱۴۶ بار خوانده شده
می گریزم سایه الفت شکاران کم مباد
می سپارم جان نوازشهای یاران کم مباد
میکشان را بر سر خاکم بساطی چیده اند
در غبار من گل ابر بهاران کم مباد
می روم از خود گلاب چاره ای در کار نیست
از سر من سایه الفت شکاران کم مباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
می سپارم جان نوازشهای یاران کم مباد
میکشان را بر سر خاکم بساطی چیده اند
در غبار من گل ابر بهاران کم مباد
می روم از خود گلاب چاره ای در کار نیست
از سر من سایه الفت شکاران کم مباد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.