۱۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۵

نگاهش از دل ما بر سر نابود می رنجد
چو خوی نازکی دیر آتشی شد زود می رنجد

دماغ آشفته ام پروانه دیوانه ای دارم
به یاد شعله ای می سوزد و از دود می رنجد

برای خاطری چون غنچه پژمرده حیرانم
که چون بیند دل ما را غبار آلود می رنجد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.