هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از فرار و ذوب شدن خود سخن میگوید، به این امید که هیچکس به حریم معشوق نرسد. او از سوختن و طراوت دوباره در بهار میگوید، اما تأکید میکند که حتی گلهای زیبا نیز ممکن است به کسی نرسند. شاعر از ناشنیده ماندن شکوه در شاهراه وفا و نرسیدن ناله به جرس (زنگ) دردسر ابراز تأسف میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۵۳
گریختم که به گرد ره تو کس نرسد
گداختم که به آیینه ات نفس نرسد
بهار سوختگی را طراوت دگرست
اگر چه گل چمن آرا بود به کس نرسد
به شاهراه وفا نام شکوه کس نشنید
چه شد که ناله به دردسر جرس نرسد
گداختم که به آیینه ات نفس نرسد
بهار سوختگی را طراوت دگرست
اگر چه گل چمن آرا بود به کس نرسد
به شاهراه وفا نام شکوه کس نشنید
چه شد که ناله به دردسر جرس نرسد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.