۱۵۴ بار خوانده شده

بخش ۶۹ - جواب

جوابش داد کای شاه جوان بخت
که بادت تا ابد هم تاج و هم تخت

غرض از بودن ما نیست جز آن
که از ما ظاهر آمد گنج پنهان

اگر آیینه نبود، چشم محبوب
کجا بیند رخ خود را چنین خوب

تعین گر یکی ور صد هزار است
همه آیینه رخسار یار است

چو خود را هم به خود آن یار بشناخت
ز خود از بهر خود آیینه ها ساخت

که تا هر گه ز خود با خود نشیند
به هر آیینه روی خویش بیند

مگو کین را نکو، وان چیز بد دید
که در هر آینه رخسار خود دید

اگر بد گر چه نیکو می نماید
به قدر آینه رو می نماید

دگر زآمد شدن مقصود آن است
که خود را باز داند تا چه سان است

بدان آگه ز بود خویش گردد
شناسای وجود خویش گردد

بداند کوست در کونین مقصود
شود آگه که جز او نیست موجود

اگر کم بیند و گر بیش بیند
به هر آیینه روی خویش بیند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۶۸ - سؤال
گوهر بعدی:بخش ۷۰ - سؤال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.