۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸ - مسمط بهاریه

تا کیومرث بهار آمد و بنشست به تخت
سرزد اشکوفه ی سیامک سان از شاخ درخت

غنچه ی پوشیده چو هوشنگ زمردگون رخت
بست طهمورث بر دیو محن سلسله سخت
جام جمشید پر از باده کن اکنون که ز بخت
کرد هان دولت ضحاک خزان رو به زوال

چون فریدون علم افراشت ز نو فروردین
اردیش ایرج سان گشت ولیعهد زمین

سلم وی رشک بر او برد و کمر بست به کین
خون او ریز الا ماه منوچهر جبین
جیش پور پشن حزن نهان شد به کمین
تا که با نوذر عشرت کند آهنگ قتال

«زو» صفت سبزه ی نوخیز به باغ آمد شاد
کشور خویش به گرشاسب شمشاد نهاد

سرورست از لب جو یک تنه مانند قباد
پس به کاوس چمن حکم ولیعهدی داد
بطی از خون سیاوش بده ای ترک نژاد
که بزد خسرو کل تکیه بر اورنگ جلال

طوس را کرد پی کینه کش میر سپه
لشکر سبزه زدند از پی رهام رده

زد فریبرز چنار از لب هر جو خرگه
گیو باد آمد و یکباره بیفتاد بره
دست پیران خزان ناشد از ایشان کوته
تا که ناصر نشد اسپند چنان رستم زال

نسترن با فر لهراسبی آمد در باغ
نرگس از ژاله چو گشتاسب تر کرد دماغ

آتش افروخت کل از چهره ی زردشت به راغ
داد روئین تن کاجش پی ترویج فراغ
زیر (زرجاسب) رز خون دمادم با یاغ
ای بشو تن خد بهمن قد جاماسب کمال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷ - ایران - اسلام
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹ - قطعه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.