۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۵

ما را به قد سرو تو ای دوست نیازست
هر چند تو را با من مسکین سر نازست

حال دل خود با که بگویم بجز از باد
کاو سوختگان را به کرم محرم رازست

احوال دل سوخته هم باد بگوید
کاین دیده همه شب ز غم عشق تو بازست

ورنه که رساند ز من خسته پیامی
کاین غمزده از هجر تو در سوز و گدازست

محمود تویی من چو ایازم به حقیقت
محمود ببین نیک که مخدوم ایازست

آخر ز چه بر ما ستم و جور کنی بیش
درگاه جهانبان به علی رغم تو بازست

نومید ز درگاه تو باری نتوان شد
کالطاف جهانگیر تو بس بنده نوازست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.