هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد دوری و فراق یار بی‌همتا می‌نالد و از لطف و مهربانی او طلب درمان می‌کند. او از ظلم هجران و بی‌وفایی یار شکایت دارد و آرزو می‌کند که یارش تنها از آن او باشد. شاعر با بیان درد دل و حسرت وصل، دعای خیر برای یار می‌کند و از او می‌خواهد به محتاجان و دل‌شکستگان نظر کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۵۲۵

مرا دردی بود در دل که از وصلش دوا باشد
دوای درد دوری را مگر لطف شما باشد

مرا یاریست بی همتا ندارد در جهان مانند
چنین یاری نمی دانم که در عالم که را باشد

ز دولت خانه ی وصلت فتادم در شب هجران
نگارینا چنین ظلمی بر این مسکین چرا باشد

میان مجمع رندان همی خواهم که بنشیند
به شرطی کان بت مه رو به تنها زان ما باشد

به درد دل گرفتارم من سرگشته بی وصلش
بود با دیگری شاد او مسلمانی کجا باشد

مرا چون جان بود در تن ملول از ما چرا گردد
نگویی یار سنگین دل جدا از ما چرا باشد

به صبح و شام می گویم دعای دولتت دایم
دعای صادقان در شأن یاران بی ریا باشد

نظر فرما به محتاجان ز روی صورت و معنی
خصوصاً بر دلی محزون که از غم مبتلا باشد

به شیرش در شده خوبی مگر با جان برون آید
گدا گر خود شود سلطان گدا را خو گدا باشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.