۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۷

خوش باشد ار آن دلبر جانانه ی ما باشد
در بحر غم عشقش دردانه ما باشد

بر رغم بداندیشان آخر چه شود کز لطف
آن جان جهان یک شب در خانه ما باشد

شادی نبود ما را جز با شب وصل تو
گویی که غم عشقش همخانه ما باشد

بیگانه شدم از خویش تا با تو شدم پیوند
زآن رو که بجز عشقت بیگانه ما باشد

شاید که ز جور تو ای نور دو چشم ما
اندر سر هر کویی افسانه ی ما باشد

ای باد صبا مویی بگشای بیاور تا
تاری ز سر زلفش در شانه ما باشد

گر هر دو جهان بخشند ما را به نظر ناید
ای دوست سر کویت کاشانه ما باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.