هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق است. او از غم عشق میگوید و آرزو میکند که معشوق حتی برای یک شب به خانهاش بیاید. شاعر از همه چیز جز معشوق بیگانه شده و تنها شادی خود را در وصال معشوق میداند. او از جور معشوق شکایت دارد و آرزو میکند که مویی از زلف معشوق را داشته باشد. در نهایت، شاعر بیان میکند که حتی اگر دو جهان به او ببخشند، باز هم خانهاش در کنار معشوق است.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عاشقانهای است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۵۲۷
خوش باشد ار آن دلبر جانانه ی ما باشد
در بحر غم عشقش دردانه ما باشد
بر رغم بداندیشان آخر چه شود کز لطف
آن جان جهان یک شب در خانه ما باشد
شادی نبود ما را جز با شب وصل تو
گویی که غم عشقش همخانه ما باشد
بیگانه شدم از خویش تا با تو شدم پیوند
زآن رو که بجز عشقت بیگانه ما باشد
شاید که ز جور تو ای نور دو چشم ما
اندر سر هر کویی افسانه ی ما باشد
ای باد صبا مویی بگشای بیاور تا
تاری ز سر زلفش در شانه ما باشد
گر هر دو جهان بخشند ما را به نظر ناید
ای دوست سر کویت کاشانه ما باشد
در بحر غم عشقش دردانه ما باشد
بر رغم بداندیشان آخر چه شود کز لطف
آن جان جهان یک شب در خانه ما باشد
شادی نبود ما را جز با شب وصل تو
گویی که غم عشقش همخانه ما باشد
بیگانه شدم از خویش تا با تو شدم پیوند
زآن رو که بجز عشقت بیگانه ما باشد
شاید که ز جور تو ای نور دو چشم ما
اندر سر هر کویی افسانه ی ما باشد
ای باد صبا مویی بگشای بیاور تا
تاری ز سر زلفش در شانه ما باشد
گر هر دو جهان بخشند ما را به نظر ناید
ای دوست سر کویت کاشانه ما باشد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.