۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۷۹

هردم از عشقت دلم خون می شود
خون دل از دیده بیرون می شود

روی من چون کهربا گشت از غمت
وز سرشکم باز گلگون می شود

گرچه یادم بر دلت کمتر بود
مهر تو بر جانم افزون می شود

از وصالت چون الف بودم کنون
در فراقت پشت من نون می شود

گرچه با ما داشتی میلی چه سود
هر زمان طبعت دگرگون می شود

ای دل از دلبر مبین این جورها
این همه از بخت وارون می شود

جان و دل در کار عشقت کرده ام
تا ببینیم عاقبت چون می شود

دلبر سنگین دل از ما فارغست
گر جهانی را جگر خون می شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.