هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق سخن می‌گوید. او از شادی‌های ناچیز خود در غم هجران می‌گوید و از بوی زلف معشوق و زیبایی‌های او یاد می‌کند. شاعر احساسات خود را با تصاویر شاعرانه مانند گوهر اشک و مهر گیاه بیان می‌کند و در نهایت، از رنج‌های دلش در فراق معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.

شمارهٔ ۷۲۲

گفته ام درس ثنای تو ز جان در شب عید
گرچه از دولت وصل تو بعیدیم به عید

سر ز شادی به فلک سایم و قدری یابم
گر شوم در شب هجران تو از وصل سعید

شد دماغ دل من باز معطّر به صبوح
تا که بوی سر زلفین تو از باد شنید

دل آشفته ی سرگشته درافتاد به دام
تا سر زلف پریشان تو از دور بدید

رخ زیبای ترا دید مه چاردهم
بی تکلّف ز تحیر سرانگشت گزید

چون بدیدم رخ دلبند تو گفتم جانا
شکر ایزد که مرا جان بر جانان برسید

دیده ی دهر هرآن گوهر اشکی که فشاند
بر سر خاک جهان مهر گیاه تو دمید

ای دلارام تو دانی و خدا می داند
این دل غمزده از دست فراقت چه کشید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.