هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد دوری یار و ناملایمات روزگار شکایت می‌کند. او از بی‌وفایی جهان و جفای معشوق می‌نالد و آرزوی وصال دارد، اما در نهایت به ناامیدی و تسلیم می‌رسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۹۰۴

نمی بیند دلم از یار خود کام
فغان از دور جور چرخ خودکام

مزاجش توسن و بدخوی و تندست
که در عالم نشد با هیچکس رام

ز جورش هست بر جای گلم خار
بجای باده ام زهرست در کام

نکرد آخر جهان با کس وفایی
نکویی کن که تا گردی نکونام

نداد او کام دل تا خون نگردید
بباید ساختن با خویش ناکام

در او آرام جستن نیست ممکن
که نگرفتست هرگز با کس آرام

مکن بر چرخ سفله اعتمادی
مشو مغرور بر حسن ای دلارام

مسوزم جان به نار هجر جانا
منه بر پای دل از زلف خود دام

به وصلم شاد گردان ای دو دیده
بگفتا رو، که این سودا بود خام

من از عشق تو باری سخت زارم
نمی دانم که چون باشد سرانجام
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.