هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و فراق یار خود مینالد و از عشق و اشتیاق به وصال او سخن میگوید. او از غم و اندوه ناشی از این جدایی، سرمستی نگاه معشوق، و رنجهای عاشقانه خود میگوید و در نهایت از درماندگی و سردرگمی خود در غیاب یار سخن میراند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارههای ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۹۶۵
امشب سر وصل یار دارم
کز هجر دلی فگار دارم
سرمست دو چشم آن نگارین
وز باده ی او خمار دارم
وز خون دو دیده در غم او
بر دست جهان نگار دارم
در پای خیال او ز دیده
هر لحظه بسی نثار دارم
بارم چو به وصل نیست زان روی
بر دل ز فراق بار دارم
از خاک کف سمند هجران
بر دیده ی دل غبار دارم
از باغ وصال آن گل اندام
در دست همیشه خار دارم
سرگشتگی و بلا و محنت
این جمله ز روزگار دارم
بی روی تو در جهان نگارا
آخر تو بگو چه کار دارم
کز هجر دلی فگار دارم
سرمست دو چشم آن نگارین
وز باده ی او خمار دارم
وز خون دو دیده در غم او
بر دست جهان نگار دارم
در پای خیال او ز دیده
هر لحظه بسی نثار دارم
بارم چو به وصل نیست زان روی
بر دل ز فراق بار دارم
از خاک کف سمند هجران
بر دیده ی دل غبار دارم
از باغ وصال آن گل اندام
در دست همیشه خار دارم
سرگشتگی و بلا و محنت
این جمله ز روزگار دارم
بی روی تو در جهان نگارا
آخر تو بگو چه کار دارم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.