هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود the pain of love, he is devoted and present in heart and soul. او معشوق را محور جهان خود می‌داند و حاضر است جانش را فدای او کند. شاعر حتی زیبایی معشوق را برتر از خورشید می‌داند و هجران را برایش سخت توصیف می‌کند، اما وصال را بهشتی می‌پندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که درک آن‌ها برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۹۸۲

جانا ز دست عشق تو فرسوده خاطرم
گر دورم از نظر به دل و جانت حاضرم

منظور من تویی به جهان ای جهان جان
وز دیده بر جمال تو ای دوست ناظرم

چون من کسی ندید خریدار در جهان
جان می فروشم و غم عشق تو می خرم

من معتقد به حسن و جمالت شدم چنانک
کز مهر وی دوست به خورشید ننگرم

از روزگار هجر به جان آمدم بیا
جان را کنم فدات گر آیی شبی برم

با وصل دوست دوزخ ماهست چون بهشت
با هجر دوست جنّت مأوا کجا برم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.