۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۲۸

چون جهانی را تویی روح و روان
رحمتی کن بر دل این ناتوان

سرو جانی در سرابستان دل
سر مکش یکبارگی از دوستان

چون قد رعنایت ای زیبا نگار
من ندیدم سروی اندر بوستان

سر به پایت می نهم چون آب و تو
سرکشی از ما چرا سرو روان

از چه رو ای نور چشمم در فراق
کرده ای خون دل از چشمم روان

ما همه روزی ز روی اعتقاد
بنده مهر تو می گردم ز جان

دلبرا امروز ما را خوش بدار
کاعتمادی نیست بر کار جهان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.