۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶۵

ای سرو سهی قد به سوی ما گذری کن
بر حال دل سوختگانت نظری کن

ای باد صبا ما ز غمت بی خبرانیم
از حال دل بی خبرانش خبری کن

ای آه غم آلوده که در سینه مایی
اندر دل سنگین نگارم اثری کن

ای غم تو به ویرانه این دل چه نشستی
آتشکده گشتست از آنجا سفری کن

ای دوست تو را عاشق و دلداده بسی هست
از بهر خدا جور و ستم با دگری کن

ای بیخ وفا در دل تنگم چه برستی
از میوه وصل بت مهرو ثمری کن

ای گلبن امید دل و جان جهانی
در باغ دل خسته ما بار و بری کن

ای دوست دل ار می دهدت بر قد آن یار
از روی ارادت به میانش کمری کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.