۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳

میرود از خویش دل چون دیده حیران می شود
ای خوش آن عاشق که محو روی جانان می شود

دور از انصافست از بهر دعا برداشتن
آشنا دستی که با چاک گریبان می شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.