هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد فراق و عشق به معشوق می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که هر کس به معشوق نگاه کرده، دلش از غم پر شده است. فراق معشوق چنان دردناک است که حتی یک ساعت دوری از او، دل را نابود می‌کند. شاعر عشق خود را به معشوقی نشان می‌دهد که آرامش را از جانش گرفته است. او از زمانه شکایت دارد که چگونه با معشوق رفتار کرده است. در نهایت، شاعر از شاهزاده‌ای به نام جمال الدین عمر یاد می‌کند که وجودش سرشار از هنر است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد.

شمارهٔ ۶

هر دیده که در تو نیک نظر کردست
دل را ز هزار غم خبر کردست

گم شد ز میان دلی که یک ساعت
با هجر تو دست در کم کردست

در خون جگر همی کشد دامن
پایی که به کوی تو گذر کردست

دل بر تو کسی نهد که می دانی
کاسایش جان ز دل بدر کردست

کس پای تو در زمانه چون دارد؟
چون با تو زمانه سر بسر کردست

هر بد که غمت کند روا دارم
دانم که هزار از آن بتر کردست

بر تو نکند مجیر جان افشان
چون بر در شاه دادگر کردست

شه زاده جمال دین عمر کایزد
بنیاد وجودش از هنر کردست
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.