۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶

گر چه ز اندوه جهان بر دل ما صد گره است
چاره عیش بسازیم که هم عیش به است

می خوریم از سر آزادی و دانیم که می
خوش کند حالت هر دل که ز غم پر گره است

پس ازین عشوه گردون به یکی جو نخرم
که همه آفت ما زین فلک عشوه ده است

غم و شادی بر ما نرد گرو می بازند
شادی از غم ببرد زود که شادی فره است

پیش عاقل سپر از عشرت و عیش اولیتر
خاصه اکنون که کمانهای حوادث به زه است

با زمانه نتوان برد ستیز از چه از آن؟
که زمانه چو ببینی خس و خیره سته است

ناله چنگ و می صافی و زلف چو زره
چاره این غم درهم شده همچون زره است

به بد و نیک جهان خرم و غمگین نشود
مگر آن کس که برو حال جهان مشتبه است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.