هوش مصنوعی: شاعر از مرگ اوحد دین و تأثیر این حادثه بر خود می‌گوید. اوحد دین با مرگش، کار وزارت را تباه کرد و شاعر را در اندوهی عمیق فرو برد. شاعر از رنج‌های زمانه و ناگواری‌های زندگی می‌نالد و از اوحد دین می‌پرسد که شرط سوگواری برای او چیست. پاسخ می‌شنود که باید موی ببرد و جامه سیاه بپوشد، چرا که مرگ او همچون صبح و شام، ناگهانی و دردناک بوده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عاطفی مرتبط با مرگ و سوگ است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم انتزاعی دارد.

شمارهٔ ۳۴

اوحد دین چون ز حادثات زمانه
کار وزارت به مرگ خویش تبه کرد

با من مسکین خرد به زاری زاری
گفت هزاران هزار آوخ واه کرد

بر دل تو باز حادثه حشر آورد
بر در تو باز رنج نایبه ره کرد

عمر ربود از تو روزگار نه مخدوم
سر ستد از تو فلک نه قصد کله کرد

گفتمش این هست شرط ماتم او چیست؟
گفت مرا چون به صبح و شام نگه کرد

موی ببر اینکه صبح موی ببرید
جامه سیه کن که شام جامه سیه کرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.