۲۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲

کرم پناها! گشتم اسیر آرزویی
خلاص من همه بر جود بی کرانه نویس

منم درین قفص خاک عندلیب ثنات
قلم بخواه و مرا وجه آب و دانه نویس

سخن به صدر تو کمتر نوشته ام زیراک
نگفت کس که سوی عنصری ترانه نویس

دلم خزانه اندوه باد اگر گویم
که التماس دعاگوی بر خزانه نویس

ز بهر من که شدم پای بوس تو چو رکاب
به دست خویش خطی بر رکابخانه نویس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.