۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱

به خدا گر خدا روا دارد
که تو یک پشه را برنجانی

چون زبانت به غیبت آلوده ست
قل هوالله به هرزه می خوانی

دل یک کس اگر بیازاری
نیستت بهره در مسلمانی

خود نترسی ز روز گیراگیر
به سر آن دو راه درمانی!

مال مظلومکان به قهر و ستم
بر سر اسب و استر افشانی

بارنامه کنی که من میرم
چه کنم خود تو گیر سلطانی

ره درازست لیک خواجه ضعیف
زاد، نی کار چون بود دانی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.