۲۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

ای روا بر شهریاران جهان فرمان ترا
هرچه باید خسروانرا داده آن یزدان ترا

هرکجا ماهی است یا ساقیست یا دربان ترا
هرکجا شاهی است یا بندی است یا مهمان ترا

دشت همچون محشر است از خیل گوناگون ترا
شهر همچون جنت است از نعمت الوان ترا

ساقیان ما هروی و چیره بر مردان ترا
مطربان چرب دست و چیره بر دستان ترا

دولت پاینده همچون گنبد گردون ترا
خانه آراسته چون روضه رضوان ترا

هرچه باری صعب تر اندیشه و دشخوارتر
دولت و تأیید تو گرداند آن آسان ترا

آفرین خواند چو در مجلس بوی مجلس ترا
تهنیت گوید چو در میدان بوی میدان ترا

لشگر جنگی ترا یاران فرهنگی ترا
حشمت هنگی ترا فرهنگ با سامان ترا

همچو ار من گشت خواهد نعمت شکی ترا
همچو اران گشت خواهد ملکت شروان ترا

ملک ایران نیاگان ترا بود از نخست
گشت خواهد چون نیاگان ملکت ایران ترا

در نیای تو منوچهر است و نوشروان شها
باز فرزندی منوچهر است و نوشروان ترا

هم نشاط دل بیفزاید بکردار این ترا
هم بقای جان بیفزاید بگفتار آن ترا

باز گودرز آنکه جفت ناز دارد دل ترا
اردشیر آن کو عدیل کام دارد جان ترا

ملک فرزندان بدادی و بباید داد هم
ملک فرزندان فرزندان فزندان ترا

هرچه شاهان را بباید ایزدت داده است پاک
من نخواهم نیز الا عمر جاویدان ترا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲ - در مدح ابوالمظفر فضلون
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.