هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و ایثارگرانه شاعر به معشوق است. او حاضر است برای دیدن معشوق بمیرد و هرگز از عشقش دست نکشد. شاعر خود را اسیر و فقیر در برابر معشوق آزاده و محتشم می‌داند و از غم عشق و سرزنش دیگران شکوه می‌کند. در پایان نیز تأکید می‌کند که هیچ پند و منعی را در راه عشق نمی‌پذیرد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ایثار در عشق و پذیرش رنج نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۲۷

گر روی تو بینم و بمیرم
سهل است، باین گنه مگیرم

جز نام تو نیست بر زبانم
جز یاد تو نیست در ضمیرم

من فاخته ام، تو سرو یعنی
تو آزادی و من اسیرم

افتم اگر از پیت عجب نیست
تو محتشمی و من فقیرم

گر بردارند سر بتیغم
گر بشکافند دل بتیرم

سر از قدم تو بر ندارم
دل از مهر تو بر نگیرم

هست از غمت ای جوان فراغت
از سرزنش جوان و پیرم

صبح عید است، یا ز جانان
آورده بشارتی بشیرم؟!

یا باد صبا ز خاک آن کوی
افشانده به پیرهن عبیرم؟!

گر در همه کار بیدلم، لیک
در دادن دل، بسی دلیرم

گر پند دهی بمنعم از عشق
آذر، بخلاف ناگزیرم!

کاین پند ز کس نمی پسندم
وین منع ز کس نمی پذیرم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.