هوش مصنوعی: پادشاهی عاشق غلامی با موهای سفید می‌شود و او را بیش از دیگر غلامان گرامی می‌دارد. پادشاه در قصر تیراندازی می‌کند و سیبی را بر سر غلام قرار می‌دهد تا هدف تیراندازی باشد. غلام از ترس آسیب دیدن، همیشه در اضطراب به سر می‌برد. وقتی از او می‌پرسند چرا رنگش زرد شده، او دلیل آن را ترس از آسیب دیدن توسط تیر پادشاه و نگرانی از بی‌احترامی احتمالی بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم پیچیده‌ای مانند عشق، ترس، و روابط قدرت است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات روانشناختی و اضطراب موجود در متن نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی برای درک و تحلیل دارد.

حکایت پادشاهی که سیب بر سر غلام خود می‌گذاشت و آن را نشانه می‌گرفت

پادشاهی بود بس عالی گهر
گشت عاشق بر غلام سیم بر

شد چنان عاشق که بی‌آن بت دمی
نه نشستی و نه آسودی دمی

از غلامانش به رتبت بیش داشت
دایما در پیش چشم خویش داشت

شاه چون در قصر تیر انداختی
آن غلام از بیم او بگداختی

زانک از سیبی هدف کردی مدام
پس نهادی سیب بر فرق غلام

سیب را بشکافتی حالی به تیر
و آن غلام از بیم گشتی چون زریر

زو مگر پرسید مردی بی‌خبر
کز چه شد گلگونهٔ رویت چو زر

این همه حرمت که پیش شه تو راست
شرح ده کاین زرد رویت از چه خاست

گفت بر سر می‌نهد سیبی مرا
گر رسد از تیرش آسیبی مرا

گوید انگارم غلامی خود نبود
در سپاهم ناتمامی خود نبود

ور چنان باشد که آید تیر راست
جمله گویندش ز بخت پادشاست

من میان این دو غم در پیچ پیچ
بر چه‌ام جان پر خطر، بر هیچ هیچ
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت باز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.