۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۳

شد زلزله یی، که نیست شد هست زمین
بس سرو روان که گشت پابست زمین

مردم بفغان آمده از دور سپهر
من خاک بسر میکنم از دست زمین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.